امشب از اون شب هاست که مرگ رو صدبار از خدا خواستم
از اون شب ها که خسته ام و خواب های کوتاه دنیایی کفاف این همه خستگی رو نمیده
خسته ام و دنیام زیادی کوچیک شده و من زیادی باید بزرگ شم
لونقدر که تو این کشاکش زندگی و زمان بجای بزرگ شدن،کش اومدم.
از عصر یه بغض گنده تو گلوم بود که بعد کشیک ده ساعته که رسیدم خونه تو دستشویی ترکید.
کاش بزرگ میشدم تاطاقت اینهمه بازی روزگار رو داشتم.
تنها دلخوشی این روزا داشتن عزیزانم و از همه مهمتر یاره که تحت هر شرایطی یاره!
پ.ن:ممنون که نوشته های منو میخونید و کامنت میذارید،اگر از این شهریور زنده بیرون آمدم حتما کامنت ها را جواب میدهم.این روزها یکی از دلخوشی های زندگی ام خواندن کامنت ها شماست:)
ام ,های ,کامنت ,ها ,تو ,رو ,ام و ,اون شب ,کامنت ها ,هر شرایطی ,شرایطی یاره
درباره این سایت