اینجا که می آیم دلم از این همه خاک روی وبلاگم میگیرد.چه خوب کههنوز مینویسیدچه خوبتر که هنوز برایم کامنت میگذارید و چه بد که ما عادت به نوشتن های یک خطی در کانال تلگراممان کردیم.دلم برای اینجا نوشتن تنگ شده است.
باید بگم زندگی دو نفره قشنگه.دو ماه و چهارروزه که هم خونه و همسر یار شدم و باید بگم درست ترین انتخاب زندگیم بود.با لینکه دنیا خیلی جای قشنگی نیست اما این روزها خونه دو نفره مون قشنگتزین جای دنیاست:)
در حوالی امتحان پره هستم.ساکن خانه ای چسبیده به خانه ی مادرجونی که این روزها هیچ شباهتی به مادرجون همه ی عمر من ندارد.که دلم نمیخواهد بروم پیشش چون این آدم مادربزرگ قوی و باهوش همبشه گی نیست و زندگی چقدر دردناک است بعضی وقتا.
یار مسافرت است و دلم برایش تنگ شده است.خانه مان با حضورش همیشه پر از صدای خنده و شیطنت هایش هست و حالا نیست.فردا امتحان قلب دارم و.همین.
شما چه خبر؟
دلم ,خونه ,خانه ,ی ,زندگی ,تنگ ,باید بگم ,دو نفره ,این روزها ,شده است ,تنگ شده
درباره این سایت